امروز خود را با سرعت نور ازجلوی چشمانم گذراندم تا شاید کمتراشتباهاتم نمایان شود ولی یک چیز بین آنها آنقدر آشکار بود که با چشم بسته نیز دیده می شد وآن چیزی جزء خودنمایی نبود وقتی در عمق واژه خودنمای فرورفتم بی عزتی را یافتم.راستی چرا ما آدم ها اینقدر سعی میکنیم خود را به دیگران اثبات کنیم؟ شاید یکی از ادله ی آن خود را باور نداشتن باشد وهمین باعث می شود دربیشتر اوقات خود را به جای ناخود به دیگران قالب کنیم به امید اینکه مورد تایید دیگران قرار گیریم ولی به تنها چیزی که توجه نمی کنیم زیبایی وجودمان است که مورد توجه الله می باشد و هر روز ظاهرمان را زیبنده تر می کنیم در حالی که باطنمان گندیده ولحیده شده است ومثل ما مثل آن میوه فروش فریبکاریست که برای اینکه میوه اش زودتر به فروش برسد روی جعبه را میوه های تازه وخوب و هر چه میوه ی گندیده دارد زیر آن می چیند غافل از این که کارش به ضرر خود تمام می شود چون یک خریدار دانا و باهوش کل جعبه را بررسی می کند وبعد خریدش را می کند ودر معدود مواقعه ای که خریدار شخص غافل وسطحی نگر باشد فریب میوه فروش را می خورد.پس از آن رو که خریدار اصلی ما خداوند دانای حکیم است،وای بر ما که برای اینکه مورد قبول خریدارن غافل قرار گیریم از رضایت خالق هستی و خریدار اصلی قرار نگیریم.